وقتی دوباره تصمیم گرفتم به وبلاگ نویسی فکر می کردم کلی حرف دارم برای گفتن که فقط یه جای دنج می خوام بشینم بنویسمشون، ولی حالا که اینجا هست نمی دونم چرا حرفم نمیاد...یعنی تا میام یه چیزی بنویس کلمه ها فرار می کنن و البته منم اصراری ندارم.
ولی دلم می خواد بنویسم مثل قبل ...
سلام وبلاگ پراحساسی دارید
بهترین ها را با ما تجربه کنید
http://shadmehr-music23.blogsky.com
ما هستیم تا شما بهترین ها را انتخاب و گوش کنید
مدیر وبلاگ : بهزاد
برای یک دفعه که شده با ما باشید
در انتظار نظر زیبای شما هستیم.
درکت میکنم. راستش برا من هم یه جورایی همین جوریه. کلمات تو چنگم نیستن به فرمونم نیستن.
تو و آ و نویده دارید من رو دق میدید
از بس میام وبلاگ هاتون می بینم هیچی نمی نویسید میرم وبلاگ خودم رو آپ میکنم !
توی شش سال نصف این یه سال و اندی گذشته مطلب نوشته بودم !!!!
من پیشنهاد میکنم ذهنت رو رها کنی
بذار کلمات بیان
هر قدر هم که بی ربط هستن بنویسشون . نذار تو ذهنت بمونن
یه کم که بگذره ذهنت هم مرتب میشه و نوشته هایت نظم و ارتباط پیدا میکنن
البته احتمالش هم هست مثل نوشته های من همونطوری بی نظم و بی ربط و بی مفهوم بمونن
راستش هیچ تضمینی نیست
ولی خب حسنش در اینه که خالی شدی خواهر
اومدم حضوری اظهار ارادت کنم
سلااااااااااااااااااااااام
ما میریم و میاییم شما نیاید هم میریم و میاییم
گفتی به وبلاگی ها سلام برسونم اومدم بهت سلام برسونم
بوس
دیگه دوستم نداری /
عزیزم هر وقت اعصاب پیدا کردی اول یه عنوان بذار واسه این پست بعد هم یه پست جدید بذار
دلمون پوسید !
سلام
این کامنت ها مناسبتی بوده و هیچ ارزش دیگری ندارد!
تفلد تفلد تفلدش مبارک
مبارک
مبارک
تفلدش مبارک
سهیلا بیا فوت کن
این تو شمع نداریم که نداریم
شما که میتونی فوت کنی؟
اصلا کی گفته که برای فوت کردن حتما باید شمع باشه؟
فوت کن
فوت کن
آفرین
آفرین
قیافه ی من موقع دیدن یه مهر ماهی ِ دیگه
قیافه ی من بعد از تناول کیک تفلد:
قیافه من بعد از خوردن سهم نویده از کیک تولد:
توضیحات: شنیدم نویده اینترنت نداره، پس میشه سهم کیکش رو خورد ...
قیافه من وقتی نویده داره دنبال سهم کیکش میگرده:
قیافه ی من بعد از این که یکی از بادکنک های تولد تو صورتم میترکه:
حرف این پستت رو کاملا درک میکنم. من وقتی نمیتونستم بنویسم که فرصتی برای نوشتن اختصاص نمیدادم. هر نوشتن رو پشت گوش مینداختم. هی ایده هام توی ذهنم میموند. تلنبار میشد. سرکوب میشد و آخرش هم کم کم مغزم از پست ساختن دست برداشت.
اما راستش چند روزیه که به وضع سابق برگشتم و مینویسم. اثر ماندگاری البته تولید نمیکنم. ولی همین صرف نوشتن خوبه. یکی از چیزهایی هست که بهش نیاز دارم.
نوشتن به بودنم، به بهتر بودنم، کمک میکنه
پگاه، الکی ما رو بهونه نکن!
مگه تو این چند وقت که من دارم تند تند پست میذارم شما از سرعت وبلاگ آپ کردنتون کم شده خانوم؟
اصلا همه ش تقصیر سعیده ست!
این بلاگ اسکای چند تا کامنت به بعد میره صفحه دوم؟
دیشب انرژیم رو تو وبلاگ پگاه خالی کردم. الان اومدم این جا رو آباد کنم.
پگــــــــــــــــــــــــــــــــاه ... کوشی؟
همون که آ جان گفت همه اش تقصیر سعیده است !
من صدای آ رو از یه گوشه ی دنج شنیدم جای در دور دست ها ! تعجب کردم !!
خودت کجایی دخترم ؟
تولدت مبارک دوستم
ممنونم که هستی و بهترینی
یعنی میمرم واسه خلاقیت آ در کامنت گذاری
جیگر همه ی مهر ماهی ها
دوستت دارم مهر ماهی عزیز
اینم قیافه ی من وقتی پگاه از کامنت هام تعریف میکنه
این چیه وسط وبلاگت ؟!
ویژه سفر مقام معظم رهبری به استان خراسان شمالی رو میگم !
مرسی
مرسی
مرسی
بابت امروز و همه ی روزهای بودنت
بگم؟ بگم؟
ببین خودت گفتی بگم ها. شاهدم دارم. اینهاش. اینجا نوشته: بگو ...
اینجانب اومدم درخواست کتبی خدمتتون ارائه کنم:
منم لباس زرافه ای میخوااااااام :)
من لباس زرافه ای واسه این بچه از کجا پیدا کنم ؟
چرا ملاحظه مردم رو نمیکنی ؟ رفتی واسه آوا لباس زرافه ای خریدی فکر نکردی من واسه نویده و سعیده و آ لباس زرافه ای از کجا پیدا کنم ؟
تازه سایز اینها هم پیدا بشه من سایز دو ایکس لارژ ش رو از کجا پیدا کنم واسه خودم !؟
عیدت مبارک
بیا واسه دخترم پست گذاشتم