امروز با دخملی رفتیم اختخ ( استخر).....کلی آب بازی کردیم و کلی هم بهمون خوش گذشت، بعد از ظهر هم همسری با یک جفت فنچ خوشمل سوپرایزمون کرد، عکس العمل آوا دیدنی بود، بچم اینقدر ذوق کرده بود نمی دونست چی کار کنه، هی می گفت: " جوجو ها قشنن( قشنگن)آوا دوست داره" و البته شانس اوردیم که تا الان زنده ان اینقدر که قفس این بیچاره ها رو تکون داد و موقع شام هم بهشون گیر داده بود که ارزن هایی که می خورن تخه ماکارونی بخورین،!!!!!!!!
بعد نوشت 1: از لحظه ایی که ای فنچ ها رو دیدم مدام حرف روباه کتاب شازده کوچولو تو ذهنم که می گفت" تو هر چه را اهلی کنی همیشه مسئول آن خواهی بود، تو مسئول گل خود هستی" واسه همین تا این لحظه کلی راجب این پرنده ها مقاله خوندم، امیدوارم که از پس نگهداریشون بر بیام.
بعد نوشت 2: رفتم ازشون عکس بگیرم بزارم اینجا اینقده ناز خوابیده بودن دلم نیومد، گفتم فلاش دوربین بیدارشون می کنه.
بعد نوشت 3: شنبه که رفته بودیم برج میلاد ، درب ورودی برج دو تا محوطه شیشه ایی بود که پر کرده بودنش از فنچ، من و آوا هم محو فنچ ها شده بودیم همون جا به ثمین گفتم من عاشق این پرنده هام، دیدم چشماش برق زد نگو رفته تو فکرش که برام بخره ولی خوب کاش گفته بودم از اینکه ببینم تو قفس دلم می گیره، اما الان خوندم که چون فنچ ها بومی استرالیا هستن شرایط قفس به مراتب براشون بهتره تا بیرون.یه کم دلم آروم گرفت.
مبارک باشه
پرنده های سختی نیستن. ترسو هستن کمی گویا
احمد اینا یه جفت دارن.
امیدوارم این دو تا با هم جفت بشن. مال اون دو تا جفت نشدن. صرفا با هم هم خونه(هم قفس) هستن.
بالایی من بود
هنوز فرصت نکردی بری تنظیمات قالب وبلاگت رو برای تنظیم فونت انگولک کنی؟
ای جونمی خاله که استخر میری دخترم
قدر فنچ هات رو بدون رضا که فقط یه بار واسه من از این مرامها گذاشت که مرحوم مظفر بود!
1. آفرین مراقبشون باش
2. مطمئنی خواب بودن ؟! نفس میکشیدن ؟!
3. ازشون لذت ببر