گوشه دنج یه مامان

...برای یه مامان،از نون شب واجب تر، همین یه گوشه ی دنج

گوشه دنج یه مامان

...برای یه مامان،از نون شب واجب تر، همین یه گوشه ی دنج

درگیری های شخصیتی

گوشه ی دنج!!!!! چه بعید به نظر میاد این روزها برام....

چقدر شلوغ کردم دور و برم رو...

از وقتی یادم میاد همیشه همینطور بودم، میشینم میشنم یهو به تکاپو می افتم، دیگه هیچی جلو دار نیست، یک دفعه می خوام همه ی کارهارو باهم انجام بدم

...به قول مامانم ویرم که بگیره دیگه ول کن نیستم....

و بزرگترین مشکل این قضیه اینه که هیچ چیز برای من نقش سرگرمی نداره همه چی تبدیل میشه به یه وظیفه که باید تمومش کنم...از درست کردن پازل گرفته تا هر به اصطلاح سرگرمی دیگه...و این خیلی بده که سرگرمیت بشه خوره روحت .

مثلا یکی می گفت من یه پازل گرفتم برای مواقعی که حوصله ام سر میره خودم رو مشغول کنم ولی من شده شب تا صبح بیدار بمونم باید پازل  رو سریع درستش کنم.....

خب قبلا ها که ازدواج نکرده بودم با این مساله مشکلی نداشتم .چون مسءولیتی به دوشم نبود و کلی تایم خالی داشتم ولی الان عجیب برام مشکل ساز شده چون میبینم نمی تونم کل وقتم رو بزارم برای یه چیز و هزار یک کار دیگه هست که باید انجام بدم و ازون طرف اعتیاد تموم کردن به اصطلاح سرگرمی...

دو راه بیشتر ندارم یکی اینکه قید سرگرمی هام رو بزنم که اصلا راه نداره چون کلا ادمی نیستم که بتونم بیکار بشینم 

پس می مونه راه دوم که ترک اعتیاد...خیلی سخته ولی تا حدودی ازپسش بر اومدم.

نظرات 5 + ارسال نظر
در دوردست‌ها شنبه 28 دی 1392 ساعت 02:19 ب.ظ http://farfaraway.blogfa.com

من تا حالا اعتیادی رو نتونستم ترک کنم. تونستم کمش کنم ولی ..

در دوردست‌ها دوشنبه 30 دی 1392 ساعت 03:08 ب.ظ http://farfaraway.blogfa.com

داشتم فکر میکردم دیدم اگر نتونی توی اخلاقت تغییری بدی بهترین راه این خواهد بود که تفریحت رو به حرفه ت تبیدل کنی یا برعکس. این جوری نتیجه خیلی خیلی خوب میشه. چون یه حرفه رو با عشق و جدیت دنبال میکنی و مطمئنا به جاهای خوبی هم میرسی

پگاه یکشنبه 25 اسفند 1392 ساعت 02:59 ق.ظ

می دونم نمی دونی چطوری ولی لطفا از زندگیت لذت ببر
راهش این است که اینقدر درگیر نتیجه نباشی فقط از مسیر لذت ببر

در دوردست‌ها دوشنبه 19 خرداد 1393 ساعت 04:21 ب.ظ

همین جوری

محمد سه‌شنبه 7 مرداد 1393 ساعت 03:34 ب.ظ http://www.goleyas1392.persianblog.ir

نمیدونم دل توام برای من تنگ شده یا نه؟!

دلت با گریه هام هماهنگ شده یا نه؟!

نمیدونم که اشکهامو میبینی بابا؟

ولی با این همه بازم آرومی یا نه؟!

نمیدونم که هق هق های شبانه روزم

همه اش رسید به گوشت بابا یا نه؟!

نمیدونم که این همه ظلم و جفا رو

به پاره ی تنت خوب دیدی یا نه؟!

نمیدونم دلت برای من،حالا تنگ شده یانه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد