یه جورایی از اینی که هستم خسته شدم.....
واسه همین یه مدته دنبال اینم که ببینم چه جوری می تونم یه تغییر تحولاتی تو زندگیم به وجود بیارم:
اول از همه گفتم تیپ و ظاهرم رو عوض کنم....به این نیت پا شدیم رفتیم خرید،که مثلا چیز های متفاوتی بخرم ولی وقتی برگشتیم خونه تنها چیزی که تو خرید هام با قبل فرق داشت یک عدد کفش پاشنه بلند بود که منو از اسپرت پوشی جدا می کرد!!!
به این نتیجه رسیدم که من این تیپ و ظاهرم رو از هر مدل دیگه ایی بیشتر دوست دارم و باهاش راحترم،پس بی خیال ظاهر خودم شدم و گیر دادم به ظاهر خونمون......
تصمیم گرفتم خونمون رو از این آبی بودن در بیارم ولی هرچی فکر کردم هی به این نتیجه رسیدم که آخه من آبی بیشتر دوست می دارم و دلم نمیاد خونمون آبی نباشه....یه جورایی ترکیب رنگی خونم رو خیلی دوست می دارم واسه همین به این نتیجه رسیدم که تا عید دست به ترکیب خونه نمیزنم!!
امروز نشستیم (من و خودم)فکر کردیم گفتیم سمت کدبانوگری رو امتحان می کنیم...شاید خوشمان آمد،بنابراین با همسر همیشه همراهمان ،رفتیم تره بار.
در برابر چشمان حیرت زده همسر ،کلی بادمجان و کدو خریدم(آخه این اولین باری بود که بعد دو سال زندگی ما کدو و بادمجان می خریدیم)
مثل مسخ شده ها جلوی غرفه سبزی فروشی ایستاده بودم که یک آن به خودم اومدم...دیدم هیچ رقمه حاضر نیستم سبزی پاک کنم تازه بعد خورد کن و داستان های دیگه....سریع بی خیال شدم و برگشتیم خونه....
کدو و بادمجان ها همین طوری روی سینک مونده تا فردا یه گلی به سر بگیرم و دیگه دلم نخواد این مدلی تغییرکنم ...بابا وقتی اینها آماده اش هست که دیگه اسم این کار نمیشه کدبانوگری،وقت تلف کردنه یه جورایی!!
خلاصه اینک همچنان دنبال اینم که یه تغییر تحولاتی بدم تو زندگیم.... البته یکی دو تا ایده ی دیگه هم تو ذهنم هست که به محض عملی شدن ،نتیجه اش رو اعلام می کنم.
راستی اگه ایده ای دارین خوش حال میشم بگین
بیا اینجا موهایت رو برایت رنگ کنم !
نههههههههههههههههههههههههههههههههههههه
بادمجان ها رو ترشی بنداز
کدو ها رو هم بریز دور !
نه حیفس!
نتیجه :
نارضایتی شما از زندگی ناشی از رضایت زیاد شما از زندگی است که باعث میشه تغییری درش ایجاد نکنی !
یه چیز توی همین مایه ها
بله بله بله!!!
هان؟!!!!!!!!!!!!!!!!
آهان........................
ببخشید جان؟!!!
شادی ملی مان فراموش شد
هورررررررررررررررررااااااااااااااااااااااا
اول شدم باورم نمیشه
خدایا مرسی !
یعنی میگی من این راه هایی که تو رفتی رو نرم؟
میخوام تغییر ظاهر بدم، ولی چون در خرید کردن انسان تنبلی هستم فعلا همونی هستم که بودم.
به یاد گرفتن آشپزی فکر کردم، ولی چون کلا انسان تنبلی هستم خوابیدن رو بهش ترجیح دادم.
نیدونم ...شاید تو موفق شدی..............
ولی آشپزی چیز خوبیه......من دوست می دارمش...البته از نوع غذاهای جدید
من از کدو و بادمجون هات استقبال میکنم!
من بادمجووووون میخوام ... (شکلک فوق در حال رویا پردازی در مورد بادمجان است)
بنداز بیا اینجا با هم بادمجون بخوریم ...فک بزنیم
سبزی واقعا چیز هوس برانگیزیه، البته وقتی پاک کرده و آماده باشه!
صد در صد!
من به طور شدیدی دچار نارضایتی از خود هستم، هنوز چاره ای براش پیدا نکردم. میترسم برای گول مالیدن سر خودم هم که شده، و برای این که حواس خودم رو برای مدت مدیدی پرت کنم برم دکتری قبول شم!
لطفا یکی جلوی من رو بگیره!
جلوت رو که نمی گیرم هیچ...تشویقت هم می کنم
پیشنهاد: بشین از اون دستبندها که من میبافتم بباف! آدم احساس مفید بودن میکنه. احساس خود اشتغالی. تولید کنندگی!
از دیگر آثار بافتن دست بند:
خود شفتگی: به خاطر احساس هنرمند بودن
هیجان زدگی: به خاطر رو به روی با رنگ های متنوع شاد و بشاش
میخوای خونه تون عوض شه؟ رنگ بردارید، دو تایی با آوا دستتون رو بکنید تو رنگ، بزنید به دیوار! خیلی هم خوشگل میشه
همسر هم اگر دلش خواست بذارید امتحان کنه!
فکر بسیار خوبیه.............
اگر میشد که آدم یه مدت این جوری بشه هم فکر میکنم تنوع خوبی بود.
یعنی یاد بگیریم رو دست هامون راه بریم...تمرین می کنم
در مورد تغییر و تحول در زندگیت چیز خاصی نمی تونم بگم چون اگه کچل مرحم داشت اول به سر خودش می مالید...
ولی در مورد بادمجان و کدو می تونم بگم که حیفشون نکن، من کلی غذا بلدم که بتونی با بادمجون درست کنی،یک نمونش:
http://www.uzmantv.com/patlicanli-kebap-nasil-yapilir
البته این ویدئو به زبان ترکی استانبولی هستش و به احتمال زیاد شما ترکی خودمونو هم بلد نیستی!. ولی خوب چون ویدئو هستش می تونی بفهمی چی به چیه!!!
دستتون درد نکنه..ولی می دونین مهم اون آماده کردن بادمجان هاست والا که ما هم کم بلد نیستیم غذا با بادمجون...
و البته باز هم مرسی بابت پیشنهاد حتما نگاه می کنم و اگه مشکلی بود ی پرسم
در ضمن من حاضرم با کمال میل هر کجاشو که نفهمیدی رو ترجمه کنم...
مرسی
من به طور شدیدی دچار نارضایتی از خود هستم، هنوز چاره ای براش پیدا نکردم. میترسم برای گول مالیدن سر خودم هم که شده، و برای این که حواس خودم رو برای مدت مدیدی پرت کنم برم دکتری قبول شم!
لطفا یکی جلوی من رو بگیره!
آ جان حمایتت میکنم ...
من هم به نوبه خود حمایتت می کنم!
نظر بالایی من بودم
واقعا پیشنهادهای خوبی بود ...
به نظرم هیچی کدو نمیشه :)
البته من فعلا فقط مصرف کننده ام و هیچ گونه دستور آشپزی بلد نیستم
به نظرم می تونی اگر وقت داری رمان ها رو هم امتحان کنی. گاهی وقتی وقتی که پاش میذاری سرگرمت می کنه و یادت میره ناراضی هستم! خودم که اینجوریم
میگم سهیلا به روح اعتقاد داری
یا نه ...
بیا روحامونو عوض کنیم