راستش خیلی وقت بود که دنبال یه جایی بودم بشینم با خودم خلوت کنم.یه جایی که فقط خودم باشم و خودم.
یه گوشه ی دنجی که بتونم گذشته ام رو مرور کنم و به آینده ام فکر کنم،علاقه هام رو به یاد بیارم و ببینم آرزوهام چی بودن،به کدوم هاش رسیدم و به کدومش می تونم که برسم:
اینطوری دیگه گل دخملم نمیشه وسیله ی رسیدن من به آرزوهام،خودم هم یادم نمیره که قبل از اینکه بشم یه مامان،سهیلا بودم!!!
چون مطمئنم تا سهیلا نباشم نمی تونم یه مامان کافی باشم!
واسه همین چیز ها و خیلی چیزهای دیگه که خودتون بهتر از من میدونین هست که می گم واسه یه مامان ،یه گوشه ی دنج از نون شب واجب تره!!!(باور کنید(
.
خلاصه از اون جایی که سهیلا علاقه ی شدیدی به نوشتن،کامپیوتر،اینترنت و کلا تکنولوژی داره ، اینجا شد گوشه ی دنج من!
گوشه ی دنج یه مامان....
سلام
خوش برگشتی!
گفتی آرزو، یادم افتاد یه مدت تو فکرم یه چیزی بنویسم با عنوان «آرزوهایم کو؟». شاید نوشتم.
مرسی دوستی!
زودتر بنویس که خوب می نویسی!
قالب را بسیار میپسندیم و با حسرت بسیار به آن گردالی های خوشمزه ی بالای صفحه چشم دوخته ایم!!!
--> یکی که صبحونه نخورده اومده سرکار بعد هم مستقیم پا شده اومده وبلاگ سهیلا!
یعنی اگه سیر بودی قالب را نمی پسندیدی؟
راستش رو بخوای خودمان هم دلمان قنج(درست نوشتم؟)می رودبرای آن گردالی قلمبه ها و البت اون لیوانه!!!!
می گم پاشو بریم خونه پگاه ،گفته برامون درست می کنه!
سلام دوست جون خودم
خوش اومدی نفس
بابا دلمون واسه قلمت و نوشته هایت یه ذره بود به خدا
خوب کاری کردی برگشتی
فدات شم دوستی!!!
.
.
همچین گفتی قلم به لحظه فکر کردم صاحب سبکی چیزی ام خبر ندارم
یعنی من آ رو خفه می کنم که نذاشت کامنت اولی وبلاگت بشم !
غصه نخور دوستی...تو و آ با هم اولین
قانع شدی الان؟
چه لذتی از این بالاتر که صبح بداخلاق و بی حوصله باشی و بیای ببینی دوستت یه وبلاگ زده و از شادی پرواز کنی ؟!
وای دوستم می دونستم اینطوریه زود تر وبلاگ می زدم!!
این قصور رو بر من ببخشای
نبینم بی حوصله باشی...مگه من مردم؟!!
راستی یعنی چی که می ری وبلاگ دردوردست ها چهار تا چهار تا کامنت میذاری ؟!
هی می گم بیا نقل مکان کن گوش نمی کنی!
بابا بیچاره می شم برات می خوام کامنت بزارم...
ولی چشم....چشمم کور میام ده تا ده تا برات کامنت می زارم
ئه! سلام پگاه! تو هم اومدی!
نبینم صبح به این قشنگی بد اخلاق و بی حوصله باشی!
پگاه، برای کامنت اولی شدن یه راه بیشتر برات نمونده! اونم این که بری مخ سعییده رو بزنی بیاد وبلاگ بزنه
د نشد دیگه ...کامنت اول سعیده با منه!!!
آخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ
خب پگاه خودت بزار چرا می زنییییییییییییییییییییییییییییی
عسیسم چقد خوبه که هممون مجازی شدیم
ولی این دلیل نمیشه که من نگم که : آخه مگه بچه جاش رو سینکه که عشق منو میذاری روش!
فدای دست بریدش...
لو دادمت خیلی حال داد
میگم دوستم تو وبلاگه موفقی خواهی داشت میدونی چرا؟
چون که تاسیسش مقارن با فرخنده روز اولین سالگرد ازدواج منه
اینهههههه
من عکس آواتارمو دوست ندارم
چجوری میشه عوضش کرد!
دوسش ندارم
ندارم
نویده تو به روح اعتقاد نداری که با احساسات یه مادر رنجدیده بازی میکنی !
ببین تا تنور داغه بچسبون
اگه می خوای طرفدار هایت رو حفظ کنی تند تند آپ کن مثلا روزی سه تا !!
این بگو دوستم ات من رو یاد روانشناس نداشته ام می اندازه !!
قضیه فیل و هندوستان واینا......
چی بگم؟
هوم؟
این جا نظر خصوصی نداره چرا؟
همه چیز رو باید در ملاء عام بگیم آیا؟
شما بر من ببخش
.
.
بگو دوستم فعلا که غریبه ایی بینمون نیست
الهه داره میره که یه جای جدید باز گشایی کنه آیا؟
من بی خبرم!!!!
خوش اومدین دوست جان :)